ملاحظه مي نماييد که با گزاره هايي که در بالا برشمرده شد، هزينه ملي آنچه خدمت وظيفه عمومي ناميده مي شود نسبت به فوائدش تا چه اندازه زياد است.اما تبعات اجتماعي آن چيست؟ يک جفت جوان دختر و پسر را در سال آخر دبيرستان درنظر بگيريد:دختر جوان فقط دغدغه کنکور دارد. پس از قبولي، وارد دانشگاه مي شود. نقش اجتماعي او نقش انفعالي و انتظار است؛ يعني از اين پس منظر مي ماند که آن جوان پسر به خواستگاري او بيايد تا زندگي، شکل جديدي به خود بگيرد.
اما پسر جوان، با نگراني از اينکه اگر در کنکور قبول نشود بايد به سربازي برود در جلسه امتحانات پيش دانشگاهي و کنکور شرکت مي کند و عموما يک واحد درسي را نگه مي دارد که اگر در دانشگاه قبول نشد بابت آن به سربازي نرود؛ اين اقدام يعني تعليق زندگي به مدت يک سال؛ اگر هرسال فقط دويست هزار جوان چنين تعليق يک ساله اي را به خود تحميل کنند، مي شود حدود دويست هزار سال هدر رفته. اين پسر جوان که به دليل نقش کنش گري و فعال اجتماعي خود در امر پيش قدمي براي تشکيل خانواده، همواره يک نگراني براي آماده شدن جهت اين ماراتن چهار وجهي «خدمت سربازي، ادامه تحصيل در دانشگاه، اشتغال و در نهايت تشکيل خانواده » را دارد، پس از سربازي، به سختي در دانشگاه دوردستي قبول شده و سخت تر از آن يک شغل پيدا مي کند؛ تا طي کردن اين پروسه از سوي جوان پسر، دختر جوان تحصيلات خود را پايان داده و اشتغال پيدا کرده و ديگر «هم­کفو» آن پسر جوان محسوب نمي شود. در نتيجه آن پسر جوان به سراغ دختري از موج بعدي جوانان مي رود و نتيجه آن، پيدايش نسل سوخته از دختران با تحصيلات دانشگاهي است که به مرور، سن ازدواج آنها بالا رفته و بعضا امکان ازدواج نمي يابند.
اين مسأله در سال 1400 تبعات فرهنگي و اجتماعي عميقي بر منابع انساني کشور خواهد گذاشت؛ لذا طي يک طرح کارشناسي يا بايد قوانين و مقررات سربازي تغيير کند و تسهيل شود يا اينکه مثلا دختران هم به سربازي اعزام شوند و مشابه اين گزاره ها، مي تواند اين برهم خوردن توازن جنسيتي در بخش هاي مختلف جامعه را تعديل کند.